خدایا....

ساخت وبلاگ
حس میکنم با حرفام ارمغانکم رو ناراحت کردم.از همین تیریبون میگم معذرت میخوام اگر ناراحت شدی❤️ خدایا.......
ما را در سایت خدایا.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vagoyehaye-yek-delmorde97 بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 14:20

میتونم بگم ناراحت کننده ترین چیزی که امشب دیدم :#این بود + همیشه ما آدما فکر میکنیم اطرافیانمون رو، همیشه و همه وقت داریمشون، که هر وقت اراده کنیم یه جورایی پل ارتباطی هست بینمون.من اینجا دوست های واقعی زیادی دارم که رفتن هر کدومشون از بلاگفا میتونه برام دردناک و ناراحت کننده باشه.بارها از رفتن جناب اد، ارمغان، دایی، ماهی قرمز و.‌‌‌.... ناراحت شدم، نه اینکه بگم مقصر بودن ها،نه، من فقط از رفتنشون ناراحت بودم همین :)ولی میدونستم اگر رفتن ، یه جایی بهتر، یا حداقل با حس و حال خوب تری شروع به نوشتن کردن.ولی رفتن خاکستری مایل به آبی عزیزم یکم دردناک تر بود خدایا.......
ما را در سایت خدایا.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vagoyehaye-yek-delmorde97 بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 14:20

الان ساعت ۳و ۲۹ بامداده .و میشه گفت من حدود یک ماهی هست یه حال بدی دارم.یعنی این حال بدیه از یه روز صبح شروع شد که وقتی داشتم کارای خونه رو انجام میدادم یهویی یه حس دل ضعفه ی شدید و تهوعی سراغم اومد.دومین بار توی دانشگاه سرکلاس بود که حالم بد شد و شدیدتر، جوری که کل بدنم عرق سرد نشست روش! و جوری حالم بد بود که اشکم بند نمیومد.رفتم از خدمه ی اون ساختمون یکم نمک گرفتم و گفتم میشه لطف کنید یه چیزی بدید من بخورم،حالم خیلی بده‌.و اون بیچاره فکر میکرد با دوست پسری چیزیم حرفم شده و مدام میپرسید کسی حرفی بهت زده؟ مشکلی پیش اومده؟ :)و خب یکم اشک ریختیم و یه فنجون چای و بیسکوییت خوردیم و یکم روال شدیم.و الان که همه خوابن و یه لحظه یه حالی بهم دست داد که گفتم الانه که غش کنمنمیدونم مشکل از کجاست، یا اینکه اصلا مشکلی هست یا نه، ولی هر چی هست حس و حال مزخرفیه خدایا.......
ما را در سایت خدایا.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vagoyehaye-yek-delmorde97 بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 14:20